جدول جو
جدول جو

معنی ذوالقرنین تغلبی - جستجوی لغت در جدول جو

ذوالقرنین تغلبی
(ذُلْ قَ نَ)
ابن ابی المظفر حمدان بن ناصرالدوله ابومحمد الحسن بن عبدالله بن حمدان التغلبی شاعر. مکنی به ابی المطاع وملقب به وجیه الدوله. ابن خلکان گوید: ذکر جدّ وی ناصرالدوله را در حرف حاء آورده و نسب وی یاد کرده ام واعادت آن ضرور نباشد. ابوالمطاع شاعری ظریف نیکوسبک و با مقاصدی زیباست و او را شعرهای نیکوست و عبدالعزیز بن نباته شاعر مشهور را در حق پدر او مدایح بسیاراست و ابوالمطاع در صفر سال 428 ه. ق. درگذشت و اوبروزگار ظاهر بن حاکم العبیدی صاحب مصر به مصر شد و ولایت اسکندریه و اعمال آن در رجب 414 ه. ق. بدو تفویض کردند و یکسال بدانجا ببود و سپس به دمشق بازگشت و این منقول از تاریخ مسبحی است. و از اشعار اوست:
و مسترشد للرای قلت له استمع
کفاک رشاداً ان تقول و تسمعا
و نبئت بغداداً لفقدی تفجعت
و حق لمن فارقت ان یتفجعا
و لا غرو ان تأسی بلاد سکنتها
علی اذاما سرت عنها مودعا.
و له:
لو کنت ساعه بیننا ما بیننا
و شهدت حین تکررا لتودیعا
ایقنت ان من الدموع محدثا
و علمت ان من الحدیث دموعا.
و له:
انی لا حسد لا فی اسطر الصحف
اذا رایت اعتناق اللام للالف
و ما اظنهما طال اعتناقهما
الا لما لقیا من شده الشغف.
و له ایضاً:
افدی الذی زرته بالسیف مشتملا
و لحظ عینیه امضی من مضاربه
فما خلعت نجادی فی العناق له
حتی لبست نجاداً من ذوائبه
فکان اسعدنا فی نیل بغیته
من کان فی الحب اشقانا بصاحبه.
ثعالبی در یتیمه الدهر ابیاتی راکه در ترجمه شریف ابوالقاسم احمد بن طباطبا العلوی ذکر رفت بنام ذوالقرنین ذکر کرده (اول آن ابیات این است) :
قالت لطیف خیال زارنی و مضی
بالله صفه و لا تنفص و لا تزد.
و در ترجمه ابوالمطاع ذوالقرنین نیز اشعار مزبور را به وی نسبت داده، و باز در ترجمه شریف احمد بن طباطبا همان ابیات را بنام شریف ایراد کرده و خدای تعالی داناست که گویندۀ اشعار مزبور کدام یک از آنان باشند. و نیز از گفته های ابوالمطاع است اشعار زیرین:
لمّا التقینا معاً و اللیل یسترنا
من جنحه ظلم فی طیها نعم
بتنا اعف مبیت باته بشر
و لا مراقب الاّ الطرف و الکرم
فلا مشی من وشی عند العدو بنا
و لا سعت بالذی یسعی بنا قدم.
و له ایضاً:
تقول لما رأتنی
تضواً کمثل الخلال
هذا اللقاء منام ٌ
وانت طیف خیال
فقلت کلاّ ولکن
اساء بینک حالی
فلیس تعرف منی
حقیقتی من مجالی.
در معجم الادباء یاقوت آمده است: ابن ناصرالدوله مکنی به ابی محمد حسن بن عبدالله بن حمدان التغلبی. معروف به وجیه الدوله و مکنی به أبی المطاع وی به سال 412 ه. ق. والی امارت دمشق بود و سپس معزول گردید و بار دیگر به سال 415 ه. ق. متولی همین مقام شد و تا 419 ه. ق. این ولایت داشت. و وفات او بمصر در صفر سنۀ 428 ه. ق. بود. و از شعر اوست:
یا غانیاً عن خلتی
انا عنک ان فکرت اغنی
ان ّ التقاطع و العقو
ق هما ازالا الملک عنا
و اظن ان لن یترکا
فی الارض مؤتلفین منا
یفنی الذی وقعالتنا
زع بیننا فیه و نفنی.
و قال:
بأبی من هویته فافترقنا
و قضی الله بعد ذاک اجتماعا
فافترقنا حولا فلما التقینا
کان تسلیمه علی وداها.
و قال:
من کان یرضی بذل فی ولایته
خوف الزوال فانی لست بالراضی
قالوا فترکب احیاناً فقلت لهم
تحت الصلیب و لا فی موکب القاضی.
و ابوالمطاع در صفر سال 428 ه. ق. درگذشت. (از معجم الادباء یاقوت)
لغت نامه دهخدا